کتاب بچه های اصفهان – پناهندگان لهستانی جنگ جهانی دوم در ایران (گردآوری پریسا دمندان) ۹۲/۰۱/۱۰
مقدمه گردآورنده:
تقریبا نیم قرن پس از جنگ جهانی دوم در انبار متروک و خاک گرفته عکاسخانه ای قدیمی در اصفهان مجموعه ای بی نظیر از اسناد تصویری متعلق به این دوران یافت شد و پس از سال ها خاطره این بلای خانمانسوز تاریخ را دوباره زنده کرد.
جستجو در زمینه ریشه های پیدایش عکاسی در شهر زادگاهم اصفهان، مرا به یافتن عکاسخانه های قدیمی و کنکاش در احوال عکاسان چهره نگار این شهر کشانده بود. در همان ابتدای راه با مراجعه به عکاسان سالخورده شهر پی بردم که عکاسی شرق واقع در خیابان چهار باغ از جمله استودیوهای قدیمی شهر است که همچنان توسط پسران مرحوم ابوالقاسم جلا عکاس برجسته اصفهانی به کار خود ادامه میدهند.
هر دو پسر عکاس آقایان رضا و علی جلا، با کمال مهربانی پذیرایم شدند و اطلاعات با ارزشی در مورد زندگی پدرشان در اختیارم قرار دادند. آوازه عکاسی شرق در اصفهان، مدیون مهارت و دقت بسیار ابوالقاسم جلا در پرتره نگاری و نیز سالها تجربه در زمینه عکاسی مستند و خبری بود. حاصل تلاش او آرشیوی شامل هزاران نگاتیو شیشه ای در انبار متروک پشت مغازه بر روی رف های خاک گرفته به فراموشی سپرده شده بود. شیشه ای در انبار متروک پشت مغازه بر روی رف های خاک گرفته به فراموشی سپرده شده بود. شیشه ها همچنان در جعبه های مقوایی قدیمی با آرم تجاری کمپانی های تاولید کننده مواد حساس عکاسی چون کداک، آگفا، لومیر و گورت نگهداری می شدند و عکاس موضوع و تاریخ گرفته شدن عکس ها را با خط خوش بر روی جعبه ها نوشته بود. روی بیش از بیست جعبه عنوان لهستانی ۲۴ و ۱۳۲۱ به چشم می خورد. پسران ابوالقاسم جلا برایم تعریف کردند که پدرشان از هزاران پناهنده لهستانی که در زمان جنگ جهانی دوم به اصفهان انتقال یافته بودند در استودیوی خود عکس میگیرد. پسران عکاس با نهایت اعتماد مجموعه ای از آثار پدرشان و نیز مجموعه شیشه های پناهندگان لهستانی را در اختیارم قرار دادند تا با فرصت کافی آن ها را بررسی و در آثار خود از آن ها استفاده کنم. (تا به امروز بیش از ده سال است که وظیفه نگهداری از این مجموعه با ارزش را بر عهده دارم).
با مطالعه دقیق تر شیشه ها معلوم شد که مجموعه لهستانی ها، حاوی بیش از ۱۱۰۰ قطعه شیشه نگاتیو در ابعداد ۶-۴ و ۹-۶، و ۱۲-۹ سانتیمت و در بر دارنده پرتره های استودیویی تک نفره یا گروهی و نیز معدودی پرتره های گروهی که در خارج از استودیو و در محل اقامتگاه های لهستانی ها گرفته شده اند می باشد. نکته عجیب درباره این عکس ها این بود که بیشتر لهستانی هایی که در عکس ها دیده می شدند را بچه ها جوانان و زنان تشکیل می دادند و مردها، به استثناء معدود سالخوردگان یا مردانی در لباس نظامی حضور کمتری در عکس داشتند.
تحقیقات بیشتر درباره دلیل حضور این پناهندگان در شهر اصفهان، فرسنگ ها به دور از وطن اصلی شان، پرده داستانی تلخ و هجرانی ناخواسته برداشت.
لهستانی هایی که با حمله ارتش روسیه به شرق لهستان و در زمان جنگ جهانی دوم به اسارت در آمدند پس از چند سال کار اجباری و زندگی مشقت بار در روسیه بنابر توافق متفقین به ایران پناهنده شدند. گروه کوچکی شامل تقریبا سه هزار نفر از این پناهندگان، بچه های یتیمی بودند که به همران مراقبان خود به اصفهان انتقال یافتند. دست تقدیر زندگی آن ها را تغییر داد و پیکرهای خسته و رنجورشان را از جهنم تایگا، استپ های قزاقستان، بیابان های ترکمنستان و سیبری به واحه ای سبز و خرم در دل کویر به بهشت زیبای اصفهانآورد. آن ها تقریبا فرصت یافتند بیاسایند و تجربه تلخی که از سر گذرانده بودند را تا حدودی فراموش کرده و در آرامش خیال انگیز شهر قوای از دست رفته خود و امید دوباره به زندگی و آینده بهتر را بازیابند. اقامتگاه های آن ها در اصفهان هم خانه و هم مدرسه شان بود و به آن ها این امکان را داد تا تحصیلات خود را ادامه دهند و فرهنگ لهستان را بهتر بشناسند و در عین حال مکانی برای شادی و بازی و تفریح بچه ها باشند.
تقریبا نیم قرن پس از جنگ جهانی دوم در انبار متروک و خاک گرفته عکاسخانه ای قدیمی در اصفهان مجموعه ای بی نظیر از اسناد تصویری متعلق به این دوران یافت شد و پس از سال ها خاطره این بلای خانمانسوز تاریخ را دوباره زنده کرد.
جستجو در زمینه ریشه های پیدایش عکاسی در شهر زادگاهم اصفهان، مرا به یافتن عکاسخانه های قدیمی و کنکاش در احوال عکاسان چهره نگار این شهر کشانده بود. در همان ابتدای راه با مراجعه به عکاسان سالخورده شهر پی بردم که عکاسی شرق واقع در خیابان چهار باغ از جمله استودیوهای قدیمی شهر است که همچنان توسط پسران مرحوم ابوالقاسم جلا عکاس برجسته اصفهانی به کار خود ادامه میدهند.
هر دو پسر عکاس آقایان رضا و علی جلا، با کمال مهربانی پذیرایم شدند و اطلاعات با ارزشی در مورد زندگی پدرشان در اختیارم قرار دادند. آوازه عکاسی شرق در اصفهان، مدیون مهارت و دقت بسیار ابوالقاسم جلا در پرتره نگاری و نیز سالها تجربه در زمینه عکاسی مستند و خبری بود. حاصل تلاش او آرشیوی شامل هزاران نگاتیو شیشه ای در انبار متروک پشت مغازه بر روی رف های خاک گرفته به فراموشی سپرده شده بود. شیشه ای در انبار متروک پشت مغازه بر روی رف های خاک گرفته به فراموشی سپرده شده بود. شیشه ها همچنان در جعبه های مقوایی قدیمی با آرم تجاری کمپانی های تاولید کننده مواد حساس عکاسی چون کداک، آگفا، لومیر و گورت نگهداری می شدند و عکاس موضوع و تاریخ گرفته شدن عکس ها را با خط خوش بر روی جعبه ها نوشته بود. روی بیش از بیست جعبه عنوان لهستانی ۲۴ و ۱۳۲۱ به چشم می خورد. پسران ابوالقاسم جلا برایم تعریف کردند که پدرشان از هزاران پناهنده لهستانی که در زمان جنگ جهانی دوم به اصفهان انتقال یافته بودند در استودیوی خود عکس میگیرد. پسران عکاس با نهایت اعتماد مجموعه ای از آثار پدرشان و نیز مجموعه شیشه های پناهندگان لهستانی را در اختیارم قرار دادند تا با فرصت کافی آن ها را بررسی و در آثار خود از آن ها استفاده کنم. (تا به امروز بیش از ده سال است که وظیفه نگهداری از این مجموعه با ارزش را بر عهده دارم).
با مطالعه دقیق تر شیشه ها معلوم شد که مجموعه لهستانی ها، حاوی بیش از ۱۱۰۰ قطعه شیشه نگاتیو در ابعداد ۶-۴ و ۹-۶، و ۱۲-۹ سانتیمت و در بر دارنده پرتره های استودیویی تک نفره یا گروهی و نیز معدودی پرتره های گروهی که در خارج از استودیو و در محل اقامتگاه های لهستانی ها گرفته شده اند می باشد. نکته عجیب درباره این عکس ها این بود که بیشتر لهستانی هایی که در عکس ها دیده می شدند را بچه ها جوانان و زنان تشکیل می دادند و مردها، به استثناء معدود سالخوردگان یا مردانی در لباس نظامی حضور کمتری در عکس داشتند.
تحقیقات بیشتر درباره دلیل حضور این پناهندگان در شهر اصفهان، فرسنگ ها به دور از وطن اصلی شان، پرده داستانی تلخ و هجرانی ناخواسته برداشت.
لهستانی هایی که با حمله ارتش روسیه به شرق لهستان و در زمان جنگ جهانی دوم به اسارت در آمدند پس از چند سال کار اجباری و زندگی مشقت بار در روسیه بنابر توافق متفقین به ایران پناهنده شدند. گروه کوچکی شامل تقریبا سه هزار نفر از این پناهندگان، بچه های یتیمی بودند که به همران مراقبان خود به اصفهان انتقال یافتند. دست تقدیر زندگی آن ها را تغییر داد و پیکرهای خسته و رنجورشان را از جهنم تایگا، استپ های قزاقستان، بیابان های ترکمنستان و سیبری به واحه ای سبز و خرم در دل کویر به بهشت زیبای اصفهانآورد. آن ها تقریبا فرصت یافتند بیاسایند و تجربه تلخی که از سر گذرانده بودند را تا حدودی فراموش کرده و در آرامش خیال انگیز شهر قوای از دست رفته خود و امید دوباره به زندگی و آینده بهتر را بازیابند. اقامتگاه های آن ها در اصفهان هم خانه و هم مدرسه شان بود و به آن ها این امکان را داد تا تحصیلات خود را ادامه دهند و فرهنگ لهستان را بهتر بشناسند و در عین حال مکانی برای شادی و بازی و تفریح بچه ها باشند.
بنابرآمارهای به جای مانده تقریبا یک
میلیون لهستانی به روسیه انتقال یافتند و از این تعداد نزدیک به ۱۱۶۰۰۰ نفر
به ایران پناهنده شدند. در این میان تنها ۲/۵ درصد از لهستانی هایی که از
اسارت در شوروی جان سالم به در بردند، به اصفهان رفتند. در مقایسه با
میلیون ها نفر لهستانی که به اردوگاه های کار اجباری در روسیه و آلمان
فرستاده شدند، یک گروه ۳۰۰۰ نفر رقم قابل توجهی نمی باشند.
پس از چند سال اقامت در اصفهان در اصفهان، بیشترین تعداد بچه های لهستانی به لبنان منتقل شدند. آن ها در لبنان تحصیلات خود را ادامه دادند در حالی که همچنان چون گروهی پیوسته و هم روح، خود را بچه های اصفهان می دانستند، تا زمانی که آن ها را به نقاط مختلف جهان چون آمریکا، استرالیا، نیوزلند، کانادا، لهستان، انگلستان، و دیگر کشورهای اروپایی فرستادند و پراکنده شدند. آن ها ریشه های جوان خود را در سرزمین های مختلف گسترش دادند. ازدواج کردند، صاحب خانه و بچه شدند. اما جدایی و زمان، هیچ کدام نتوانست ارتباط قلبی و پیوند عمیقشان را از بین ببرد. آن ها پیر و از کار افتاده شدند و بعضی از دنیا رفتند، اما آن ها که باقی ماندند هنوز با یکدیگر در تماس هستند و سالی یک بار، در گوشه ای از جهان به دور هم جمع شده و دیدار میکنند، حتی خاطرات خود را در کتابی با عنوان، اصفهان شهر بچه های لهستانی منتشر کردند.
کتابی که اینک پیش رو دارید، با برداشت آزاد از کتاب بچه های لهستانی اصفهان و ترجمه گوشه هایی از دفترهای خاطرات آن ها و نیز نوشته های خانم کریستینا اسکوارکو و مجموعه اسناد و مدارک موجود در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران تهیه و تنظیم شده است. بنا بر این ارجاع مطالب متن به منابع در پانویس عنوان نشده و فقط به ذکر منابع اشاره نموده ام. همچنین دوست عزیزم لئو دیوندال عکاس و نویسنده صاحب نام هلندی بنابر خواهش من، متن جداگانه ای به کتاب افزوده است…. (ادامه متن و عکس های بیشتر در کتاب بچه های اصفهان).
_____________________________
نام کتاب: پناهندگان لهستانی در ایران
نویسنده: پریسا دمندان
تعداد صفحات: ۲۹۶
ناشر: موئسسه فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر
پس از چند سال اقامت در اصفهان در اصفهان، بیشترین تعداد بچه های لهستانی به لبنان منتقل شدند. آن ها در لبنان تحصیلات خود را ادامه دادند در حالی که همچنان چون گروهی پیوسته و هم روح، خود را بچه های اصفهان می دانستند، تا زمانی که آن ها را به نقاط مختلف جهان چون آمریکا، استرالیا، نیوزلند، کانادا، لهستان، انگلستان، و دیگر کشورهای اروپایی فرستادند و پراکنده شدند. آن ها ریشه های جوان خود را در سرزمین های مختلف گسترش دادند. ازدواج کردند، صاحب خانه و بچه شدند. اما جدایی و زمان، هیچ کدام نتوانست ارتباط قلبی و پیوند عمیقشان را از بین ببرد. آن ها پیر و از کار افتاده شدند و بعضی از دنیا رفتند، اما آن ها که باقی ماندند هنوز با یکدیگر در تماس هستند و سالی یک بار، در گوشه ای از جهان به دور هم جمع شده و دیدار میکنند، حتی خاطرات خود را در کتابی با عنوان، اصفهان شهر بچه های لهستانی منتشر کردند.
کتابی که اینک پیش رو دارید، با برداشت آزاد از کتاب بچه های لهستانی اصفهان و ترجمه گوشه هایی از دفترهای خاطرات آن ها و نیز نوشته های خانم کریستینا اسکوارکو و مجموعه اسناد و مدارک موجود در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران تهیه و تنظیم شده است. بنا بر این ارجاع مطالب متن به منابع در پانویس عنوان نشده و فقط به ذکر منابع اشاره نموده ام. همچنین دوست عزیزم لئو دیوندال عکاس و نویسنده صاحب نام هلندی بنابر خواهش من، متن جداگانه ای به کتاب افزوده است…. (ادامه متن و عکس های بیشتر در کتاب بچه های اصفهان).
_____________________________
نام کتاب: پناهندگان لهستانی در ایران
نویسنده: پریسا دمندان
تعداد صفحات: ۲۹۶
ناشر: موئسسه فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر
چاپ اول: تهران ۱۳۸۹
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر