دکلمه ترجمه شعر مولانا "بنمای رخ" به زبان لهستانی با صدای مترجم :
دکتر مارک اسموژینسکی( Marek Smurzyński)
با سپاس از آقای مظفر شریعتی
آهنگساز و نوازنده رباب : ماریوش کلوح (Mariusz Koluch)
نوازنده دف : آنیا مارچینفسکا (Ania Marcinowska)
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر کان چهره مشعشع تابانم آرزوست
بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست
گفتی ز ناز " بیش مرنجان مرا برو" آن گفتنت که " بیش مرنجانم " آرزوست
وان دفع گفتنت که "برو شه به خانه نیست" وان ناز و باز و تندی دربانم آرزوست
یعقوب وار وااسفا همی زنم دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست
ولله که شهر بی تو مرا حبس می شود آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت شیر خدا رستم دستانم آرزوست
جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او آن نور روی موسی عمرانم آرزوست
زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول آن های و هوی و نعره مستانم آرزوست
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام مهر است بر دهانم افغانم آرزوست
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم انسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود جسته ایم ما گفت آن که یافت می نشود آنم آرزوست
پنهان ز دیده ها و همه دیده ها ازوست آن آشکارصنعت پنهانم آرزوست
گوشم شنید قصه ایمان و مست شد کو قسم چشم صورت ایمانم آرزوست
یک دست جام باده و یک دست جعد یار رقصی چنین میانه میدانم آرزوست