یکشنبه، آذر ۱۳، ۱۳۹۰

من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود/ در سوگ مارک اسموژینسکی


به 21  آذر ماه برابر با 12 دسامبر، روزی که  ساربان مرگ، مارک اسموژینسکی نازنین را با کاروان خود برد، نزدیک می شویم. 12 دسامبر 2009 روزی سرد و پربرف همانطور که او دوست می داشت. یادش گرامی و نامش بلند!



بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران 
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

     ای ساربان آهسته ران کارام جانم میرود          
وان دل که با خود داشتم با دلستانم می رود

محمل بدار ای ساربان تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان گویی روانم می رود

او می رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان
  
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می رو د    

من مانده ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم می رود


         

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر