یکشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۹۱

آهای دزد / مولانا / آذربیگ

بدون شرح :

بطری (گلدان؟) هشتصد ساله ...

بطری هشتصد ساله به شکل مادر و فرزند

این بطری سرامیکی هشتصد ساله اثر صنعتگران ایرانی عصر غزنوی است. جنس بطری ترکیبی از خاک رس و سیلیکون است و به شکل مادری که فرزندش را در آغوش گرفته پرداخته شده است. ترکیب کردن سفال و سیلیکون به خصوص کوارتز برای افزایش استحکام سرامیک در قرن نهم میلادی در میان رودان ابداع شد و در قرن‌های ده تا دوازده میلادی در مصر به اوج خود رسید اما در ایران و آسیای میانه هم رواج داشت. این بطری با رنگ‌های سیاه و سفید نقاشی شده و پس از آن با یک لایه رنگ شفاف فیروزه‌ای پوشانده شده است. این گنجینه امروز در موزه متروپولیتن نیویورک نگهداری می‌شود.







 منبع: http://gundeshapur.com/2012/05/26/bottle-in-the-form-of-mother-and-child/

چهارشنبه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۹۱

یک داستان، چند نظر : حتی وقتی می خندیم / فریبا وفی

 داستان کوتاه حتی وقتی می خندیم داستانی از فریبا وفی از مجموعه داستانی به همین نام گرفته شده. در پایان داستان قسمتی از نظرات برخی از دانشجویان سال سوم  ایران شناسی را درمورد این داستان می خوانید. دریچه از دوستانی که مایل هستند، دعوت می کند نظر خود را درباره این داستان  برای ما بفرستند. با سپاس فراوان
حتی وقتی می خندیم / فریبا وفی
ما چهار زنیم. وقتی دور هم جمع می شویم، می توانیم بخندیم حتی اگر غمگین باشیم. ما رژ لب و پودر صورتمان را به یکدیگر تعارف می کنیم و در آینه کوچکی که دست به دست می گردد به  خودمان نگاه می کنیم. حرف هایمان از بچه هایمان شروع و به مردهایمان ختم می شود. همین است که صدایمان اول نرم و لطیف  است و آرام آرام، خشن و خشن تر می شود.
ما با لذت زیاد از خیانت هایمان می گوییم. حالا دیگر ما یکدیگر را به خوبی می شناسیم و می دانیم هر کدام چگونه خیانت می کنیم. یکی از ما همیشه حالمان را به هم می زند. او وقتی عصبانی است؛ کبابی آغشته به آب دهان برای شوهرش می پزد. او داستان های چندش آوری برای ما تعریف می کند. ما بدن هایمان را جمع می کنیم، گوش هایمان را می گیریم و التماس می کنیم بیشتر از این نگوید. او غش غش می خندد و باز هم می گوید. به نظر ما او زن عقب مانده ای است چون فقط یک راه برای انتقام می شناسد.
یکی از ما مردش را غارت می کند. آشکار و پنهان. چه خواب باشد چه بیدار. وقتی خانه هستند یا وقتی برای خرید بیرون می روند. او حتی می تواند قبض آب و برق برای تیغ زدن شوهرش جعل کند. همیشه در حال دادن و ستاندن است. یک شعبده باز واقعیست.
من معامله ی دیگری با زندگیم کرده ام. سال هاست که شوهرم مبل توی خانه است یا بخاری گوشه اتاق یا حتی بشقاب روی میز. من احساسم را از او گرفته ام و او هر روز به شکلی در می آید غیر از شکل مردی که باید در خانه باشد.
تنها یکی از ما از خیانتش چیزی نگفته است. ما همه به او خیره می شویم . قرار نیست کسی در این جمع دوستانه رازش را برملا نکند. حدس می زنیم خیانت او از نوع تازه ای باشد.
صندلی هایمان را به او نزدیک می کنیم و چشمانمان از کنجکاوی برق می زند. بعد از سکوتی که کفر همه را در می آورد، چشم هایش را می بندد و با زحمت زیاد می گوید:
" من هم ... من هم خیانت کرده ام."
نفسی از سر آسودگی می کشیم و یکی از ما می گوید:
" آفرین! ادامه بده! "
" به او نه، به خودم. "
می گوییم:
" چه شاعرانه! چه شاعرانه! "
" در تمام این سالها طوری که دلم می خواست زندگی نکرده ام. "
" مگر دلت چه می خواست؟ "
" نمی دانم. حالا دیگر این را هم نمی دانم."
همه ساکتیم. یکی از ما سرخابش را از کیفش درمی آورد و به همه تعارف می کند. همه ما بی آنکه به آینه نگاه کنیم، گونه و لب هایمان را پررنگ تر می کنیم و به خانه هایمان برمی گردیم. 

... کسی می تواند بگوید  آنها از هوش کافی برخوردار نیستند. آنها فقط درباره آرایش صورتشان و شیوه های جدید و متفاوت برای انتقام از شوهرشان فکر می کنند. اما به این سادگی نمی شود رفتار این خانم ها را ارزیابی کرد. در واقع زندگی این چهار زن بسیار غمگین و سخت است. آنها امیدشان را به عوض کردن زندگی از دست داده اند و فقط در این ملاقات هایی که جمع دوستانه ایست می توانند رمز و راز زندگیشان را برملا کنند. زندگی آنها توی خانه هایشان ناخوشایند است و از این رو آنها آنقدر آزرده هستند که لااقل از خیانت هایشان می توانند لذّت ببرند. آنها معتقد هستند که نمی توانند طوری که دلشان می خواهد زندگی کنند اما گاهی انتقامی که باید شوهرانشان را دلواپس کند، برعکس می شود و زخمی بزرگتر در جان آن زنان ایجاد می کند. ...
ناتالیا سفرنا / Natalis Saferna

...وضعیت در این داستان برای من شگفت آور نیست. زن ها در سراسر جهان مشکلاتی شبیه هم دارند. خوشبختانه ما دوستهایی داریم و می توانیم با آنها صحبت کنیم یا شکایت کنیم. حتی وقتی غمگین هستیم می توانیم بخندیم. به نظر من فقط زن دیگر می تواند یک زن را درک کند. فکر می کنم که شخصیت های این داستان، ناامید و نگران هستند همچنین عصبانی. اما به عقیده ی من، آنها از شوهرهایشان عصبانی نیستند بلکه فقط از خودشان.  آنها هیچ روشن بینی برای آینده ندارند و زندگی دیگری را نمی شناسند. آنها نمی فهمند که زندگی می تواند شکل دیگرای داشته باشد. همچنین ممکن است آنها از تغییرات بترسند.می دانم که فشار عمومی بسیار قویست. جامعه رفتار غالبی دارد و از زن ها انتظار می رود که آنها فقط مادر و همسر باشند...
دومینیکا دویدوویچ / Dominika Dawidowicz

... به نظر می رسد که کارهایی که آنها انجام می دهند بی معنی و بیهوده است، ولی شاید برایشان این جور کار تنها راهی است تا آنها احساس راحتی کنند. با خیانت می شود زندگیشان قابل تحمل باشد. 
آنها دچار روزمرگی هستند. آنها باید وظیفه هایشان را انجام دهند و نمی توانند کار کنند و هیچ راهی برای پیشرفتشان وجود ندارد. برای همین آنها از شوهرانشان انتقام می گیرند و این نوع خیانت های کوچک می کنند. باور دارند شوهرانشان گناه کارند که زندگیشان اینطور است ولی درواقع این گناه خود آنهاست. مثلاً یکی از آنها گفت که او هیچ وقت آن طور که دلش می خواسته زندگی نکرده است و حالا حتی نمی داند چه می خواهد ....
بئاتا  کلدژ / Beata Koldarz 

... به نظر من این متن درباره زنایست که از شخصیت پیچیده ای برخوردار هستند. ... با اینکه  آنها افراد کسالت آوری هستند؛ ولی فکر می کنند که حیله گر و کاردانند ولی نمی بینند که این فقط ناتوانیست ... این نوع زن ها را دوست ندارم. به دلیل خواندن این متن خیلی عصبانی شدم.
پتریسیا چشلاک/  Patrycja cieślak

... انتقام گرفتن به صورت پنهانی، تنها راه برای زن است که به خودش نشان دهد که یک جور مهم است. به نظر می رسد که به منظور حل کردن این مشکل، لازم است که زنان حق و حقوق بیشتری دریافت کنند. اگر وضع زن و مرد از نظر قانون یکسان باشد، حتماً رفتارشان با هم بهتر خواهد بود. متئوش سورُوی یِتس / Mateusz Surowiec

یکشنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۹۱

فستیوال علم / جشنواره دانش در کراکف


امسال نیز به سنت دیرین، در  ماه می، دانشگاه یاگلونی کراکف در سه روز (9،10 و 11 می) جشنواره ی علم را  که با هدف آشنایی دانش آموزان و دانشجویان و دیگر مردم با رشته های مختلف این دانشگاه و جذب آنان برای تحصیل در این رشته ها، صورت می گیرد، برگزار کرد. در این جشنواره که با همکاری دانشجویان هر رشته برگزار می شود، هر بخشی سعی می کند با ابتکارات جدید و جالب از جمله برگزاری مسابقه های علمی، تست های مختلف، آزمایش های علمی جالب و ... جذابیت بیشتری ایجاد کند. 
بخش شرق شناسی نیز به کارهای جالبی از جمله پوشیدن لباس های سنتی کشور مورد مطالعه، نوشتن اسم بازدید کننده گان به زبان کشور مورد مطالعه، نوشتن کلمات و جملاتی به آن زبان، به نمایش گذاشتن صنایع دستی آن کشور و برگزاری مسابقات مربوط به زبان و ... دست زدند. 
بخش ایران شناسی اما اگرچه متأسفانه  ابتکار و توان زیادی برای این کار نگذاشته بود ولی بازدیدکنندگان خود را داشت. بدون پرداختن به جزئییات، در  تصاویر زیر، نمونه ای از فعالیت بخش ایران شناسی را می بینید.
 دریچه  از خانم سعیده وام بخش به خاطر ارسال عکس ها تشکر می کند.




 

شنبه، اردیبهشت ۱۶، ۱۳۹۱

رمان تاریخی فارسی / فرنچیشِک ماخالسکی

HISTORYCZNA POWIEŚĆ PERSKA
FRANCISZEK MACHALSKI
رمان تاریخی فارسی
فرنچیشِک ماخالسکی 

خاورشناسان روس و اروپای شرقی توجّه خاصّی به رمان تاریخی دارند ومقالات و کتاب هایی درباره ی آن می نویسند. در خاورشناسی روس، "تاریخ ... همه علوم اجتماعی و بخش اعظم ادبیات و علوم انسانی را در بر می گیرد" (اتکین،ص12). از این رو، رمان های تاریخی مورد علاقه خاورشناسانی بوده که عمده تحقیقات خود را در باره فقه اللّغه و تاریخ ایران انجام می داده اند. از جمله  این آثار می توان به رمان تاریخی فارسی (کراکو 1952) اثر فرانسیزک (فرنچیشِک) ماخالسکی اشاره کرد که منبع عمده  آرین پور در نگارش بخش "رمان تاریخیِ" از صبا تا نیما بوده است.
پس از جنگ جهانی دوم و اشغال لهستان از جانب نازی ها، عده زیادی از لهستانی ها به ایران مهاجرت کردند. آنان در سال 1942، انجمنی به نام انجمن لهستانی مطالعات ایرانی در تهران تشکیل دادند و نشریه ای در سه شماره (از 1943 تا 1945) منتشر کردند که چند محقق معروف لهستانی و جمعی از روشنفکران ایرانی مثل سعید نفیسی با آن همکاری داشتند.
ماخالسکی، که سال های جنگ دوم را در ایران گذرانده و عضو انجمن لهستانی مطالعات ایرانی بود، در اوایل دهه 1950 به کشور خود بازگشت و در شهر کراکو، استاد زبان و ادبیات فارسی شد. او نخستین محقّق لهستانی بود که پژوهش های ایرانی را جدا از مطالعات اسلامی، که با تأکید به زبان ترکی و عربی انجام می گرفت، پیش برد. البته، انجمن های ایران شناسی بر تاریخ ادبیات و تاریخ اجتماعی ایران در قرون وسطی ، دوران اسلامی، همچنین بر ترجمه متون کلاسیک فارسی تأکید داشتند؛ اما، در حاشیه ، به ادبیات و تاریخ معاصر نیز پرداخته می شد.
ماخالسکی، از زمان اقامت در ایران، انتشار ترجمه ها و مقالاتی را درباره ادبیات قدیم و معاصر ایران آغاز کرد. دامنه علایق ادبی او وسیع بود و از رودکی تا نادرپور را در بر می گرفت. اما بیشتر تحقیقات او درباره نویسندگان ایرانی حالتی ابتدایی داشت و هدف آن بیشتر اطلاع دهی و ارزیابی بود تا تحلیل دقیق ادبی. با این حال، آثار او راه را برای  تحقیقات جدید ایرانی در لهستان هموار کرد (کراسنوولسکا،ص24). رمان تاریخی فارسی (1952) و اثر سه جلدی ادبیات ایران معاصر (1965، 1967، 1980) - که وی، در آن شعر فارسی را در سه دوره ی بیداری تا کودتای 1299، از 1921 تا 1941، و شعر بعداز جنگ جهانی دوم بررسی کرده - آثار مهم اویند. رویکرد نویسنده به این آثار بیشتر از جنبه انعکاس ایدئولوژی ها در آنهاست و او به ارزش هنری آنها، که غالباً زیاد هم نیست، چندان توجّه ندارد. ارزش آثار ماخالسکی در این است که، درباره بسیاری از نویسندگان گمنام و درجه دوم ایرانی آن دوره، در آن ها مطلب درخور توجهی آمده است (همان). ماخالسکی بخشی از شاهنامه فردوسی و چشمهایش، رمان بزرگ علوی، را نیز به زبان لهستانی ترجمه کرده است. (---> آینده، مرداد 1360)
آرین پور با نظری مثبت به کار ماخالسکی می نگرد و مطالعات او درباره رمان های تاریخی فارسی را عمیق تر از کار بِرتِلس می داند. وی گزارش می کند که ماخالسکی، در رمان تاریخی فارسی، آثار بیست و هفت مؤلف را، به لحاظ منابع و ترکیب و اصول فنی و علمی و مختصات قهرمانان و صنوف اجتماعی و زبان و سبک انشا بررسی کرده و بر آن است که هیچیک از آنها مانند صنعتی زاده به  شرح طبیعت نپرداخته و ذوق و قریحه او را نداشته است.
ماخالسکی، صنعتی زاده را "پدر رمان های تاریخی ایران" می خواند و ذوق و قریحه و قدرت توصیف وی را برتر از دیگر نویسندگان میداند. همچنین از آثار او به عنوان تألیفاتی مناسبِ دوران بحرانی آغاز قرن بیستم یاد می شد - دورانی که عناصر ترقّی خواه و روشنفکر ایران مبارزه خود را با بقایای رژیم قدیم و اوضاع نامطلوب ادامه می دادند ...- رمان های تاریخی او، نظر به حقیقت گویی و تهییج میهن پرستی؛ محققاً موجب آن شده است که ادبیات جدید بر ادبیات زمان قدیم غالب و فاتح گردد. این فتح هنوز کاملاً تکمیل و تأمین نشده است؛ اما تردیدی نیست که کرمانی طریقه ی تکمیل آن را نشان داده است. ( --> آرین پور، ص 225)
ماخالسکی، در مقدمه پانزده صفحه ای جلد اول ادبیات ایران معاصر، پس از بحثی درباره وقایع معاصر و فشار نیروی استعماری روس و انگلیس به ایران، ادبیات جدید را منبعث از انقلاب مشروطه و رفرم سیاسی-اجتماعی ناشی از آن می داند و برای آن دو خصوصیت قایل می شود: تغییر شکل و فرم شعر تحت تأثیر ترجمه اشعار اروپایی به زبان فارسی؛ تحول محتوایی شعر که بیانگر توجه شاعران به رئالیسم و پرداختن به زندگی معاصر است. (---> حبیب اللهی، ص 392-393)
ماخالسکی، سپس، شاعران معاصر را ذیل شش عنوان دسته بندی می کند و ترجمه فرانسه نمونه هایی از اشعار آنان را می آورد: فرزندان نسل دوم شعرای کلاسیک فارسی مثل شوریده و عبرت؛ شاعران بیداری ایران مثل میرزاآقاخان کرمانی و حیدرعلی کمالی؛ شاعران روزنامه نگار و تصنیف سازی چون عارف و دهخدا و بهار که اصلاحات و آزادی طلبی عصر مشروطه پدید آورنده آنان بوده است؛ حماسه سرایان وطن پرستی مثل پورداود و بهمنیار؛ شاعران غنایی و ساده نویسی چون ایرج میرزا و افسر؛ شاعران متأثّر از انقلاب روسیه مثل لاهوتی و فرّخی یزدی که ماخالسکی از آنان به عنوان "قهرمانان انقلاب ملی" یاد می کند. (---> کاوه، ص 122-123)
ماخالسکی، در جلد دوم، پس از شرح پیشرفت های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران در دوره رضاشاه، جنبه اساسی شعر این دوره را بررسی می کند و به تغییر تدریجی سبک و شیوه منتقدان می پردازد. آنگاه فصل هایی را به موضوع های اجتماعی، غنایی و شخصی، فکاهه و طنز انتقادی، نوپردازی، و تصنیف سازی در شعر فارسی اختصاص می دهد. ماخالسکی متوجه مقام مخصوص نیما بوده و در حقّ او به تفصیل بیشتری (بیست و دو صفحه) سخن رانده و از جمله آورده است: نام نیما یوشیج در تاریخ ادبیات ایران به عنوان یکی از جسورترین مبتکران ادبی ... باقی خواهد ماند. (---> جمال الدین، ص 542)
پس از ماخالسکی، نویسندگان متعددی به ترجمه و توضیح آثار ادبی متأخر ایرانی پرداخته اند، از آن جمله ماژوسکا که بوف کور هدایت و جوزفوویچ ژاباک که، به اتفاق ماژوسکا، شعرهایی از فروغ فرخزاد را به زبان لهستانی ترجمه کرده است. نسل جوان ایران شناسان لهستان توجه روزافزونی به ادبیات جدید فارسی و استفاده از روش های جدید در تحلیل ادبی متون نشان می دهد. (کراسنوولسکا، ص 25)

مروری بر تاریخ نگاری ادبیات معاصر
دفتر دوم ص 44-38
حسن میرعابدینی
فرهنگستان زبان و ادب فارسی
تهران 1389