چهارشنبه، آذر ۲۹، ۱۳۹۱

رقص نوید رضوانی، ایرانی مقیم نروژ

رقصنده ی ایرانی مقیم نروژ- نوید رضوانی-  ببیندگانِ خود را به شگفتی وا می دارد. به چهره و حرکات هیئت رأی دهنده هم توجه کنید!


دوشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۹۱

سومین سالگرد مارک اسموژینسکی/ جایش بسیارخالیست


سه سال پیش، سال 2009  در همین روزها بود که مارک غریبانه در بیمارستان در کما بود. مدتی به دلیل ویروس مرغی و خوکی و ... ملاقاتش ممنوع بود. بعد هم که می شد او را دید، دیگر به هوش نبود. دو- سه بار رفته بود و برگردانده بودنش  ولی چه سود ... 12 دسامبر سومین سال نبود مارک اسموژینسکی انسانی به واقع انسان، آن سان که انسان باید باشد؛ کاش بود و ای کاش این همه کاش نبود.

 روحش شاد!  پروازش بلند!


یکشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۹۱

نوزدهمین جشنواره بین المللی فیلم / سمیرا مخملباف


ETIUDA & ANIMA  نوزدهمین جشنواره بین المللی فیلم (  29- 23 نوامبر2012 ) در کراکف در حال برگزاریست. روز شنبه 24 نوامبر فیلم " تخته سیاه" سمیرا مخملباف ساخته شده در سال 2000، در سینما "پاوزا"ی کراکف به نمایش گذاشته شد. پس از فیلم، سمیرا مخملباف که عضو هیئت داوران جشنواره نیز هست، در سالن  حاضر شد و ابتدا به سؤال های خانم دکتر اژبیتا ویونسِک، کارشناس فیلم ایران و سپس به پرسش برخی از ببنندگان پاسخ داد . شمار و علاقه ببنندگان را می توان نسبتاً قابل قبول ارزیابی کرد.  پس از جلسه گفت و شنود، فیلم مستندی درباره چگونگی ساخت فیلم "تخته سیاه" به نمایش گذاشته شد.
در این جشنواره، فیلم های کوتاه و بلند و انیمشن هایی از کشورهای مکزیک، سوییس، لهستان، بریتانیا، آلمان، کانادا، آمریکا، مجارستان، نروژ، تایوان، فرانسه، آرژانتین، ایتالیا، استونیا، لیتونی، پرتغال، هلند، اسپانیا و ... شرکت داده شده اند.

پنجشنبه، آذر ۰۲، ۱۳۹۱

وای از این آبان ها و آذرها و ...

 دوم آذر آمد. سالروز سه سالگی شهرام شیدایی در جهانی دیگر. چند روز دیگر بیست و یک آذر است و سه سالگیِ مارک اسموژینسکی، در این فاصله، چند روز پیش در بیستم آبان محسن مرادی رفت با همان بیماری شهرام و مارک . محسن مرادی - همان پسر خاله ای که دوست ماست -  شاعر و مترجم  نبود ، ولی از مردان نیک روزگار بود که نه  تنها دلی را نیازرد و ستمی بر کسی روا نداشت ، که هرجا که می شد و می توانست کمک کار دیگران بود.  دغدغه اش این که مهلتی برایش نمانده که کارهای تحقیقیش را به پایان برد و این را با اشک می گفت و حسرت . می گفت می داند که وقت را زیاد از دست داده ولی سعی می کند جبران کند. او هم رفت و کارهای ناتمامش را گذاشت.
چه کنیم با این همه رنج و درد و حسرت؟
 شهرام و مارک و گیتی و محسن رفتند. ما شهرام ها و مارک ها و گیتی ها و محسن های مانده،  در صف  انتظار ایستاده ایم.

یادشان گرامی 
روحشان آزاد و شاد

چهارشنبه، آذر ۰۱، ۱۳۹۱

هالینا پوشویاتووسکا، شاعر ناکام لهستانى



 
شهرنوش پارسی‌پور - ایونا نویسکا، ایران‌شناس برجسته لهستانى و مدرس بخش ایران‌شناسى دانشگاه ورشو به اتفاق علیرضا دولتشاهى مجموعه‌اى از اشعار هالینا پوشویاتووسکا را به زبان پارسى برگردانده‌اند.

چاپ اول این کتاب در سال ١٣٨٩ از طریق انتشارات «بال» در تهران به بازار عرضه شده است. هالینا فقط یک سال از فروغ فرخزاد کوچک‌تر است و درست هم‌زمان با فروغ فرخزاد از دنیا رفته است. بنا بر توضیح ایونا نویسکا نوعى شباهت قابل تأمل نیز در اشعار دو شاعره به چشم مى‌خورد. هالینا از بیمارى قلبى رنج مى‌برد و محبوب خود را نیز به علت همین بیمارى از دست داده بود. او در سال ١٩۶٧ در هنگام انجام دومین عمل جراحى بر روى قلبش از دنیا رفت. اما عمر کوتاه او بسیار پربار بود و چندین مجموعه شعر از او منتشر شده است.

مترجمان کتاب از هر یک از مجموعه‌ها اشعارى را به پارسى برگردانده‌اند. نام کتاب «اى زندگى ترکم کنى مى‌می‌رم» برگرفته از اشعار هالیناست. علیرضا دولتشاهى در معرفى‌نامه کتاب مى نویسد در فروردین سال ١٣٧۵ که براى بدرقه دوستى به فرودگاه مهرآباد رفته بوده است با ایونا نویسکا برخورد مى‌کند که قبلاً او را در جمع دوستانه مارک اسموژینسکى دیده بود. ایونا اشعار هالینا را ترجمه کرده بود، اما در جست‌وجوى یک ایرانى آشنا به ادبیات دو کشور به علیرضا دولتشاهى پیشنهاد همکارى مى‌دهد. او نیز مى‌پذیرد و عاقبت کتاب فراهم مى‌آید.

کتاب گزیده‌اى است از مجموعه‌های «سرود بت‌پرستانه»، «امروز»، «چامه‌اى براى دستان»، «خاطره دیگرى» و «اشعار بازیافته». من در اینجا بدون ذکر دوباره نام این مجموعه‌ها اشعارى از او را برایتان می‌نویسم:

ژولیتم
بیست و سه ساله
روزى عشق را چشیدم
تلخ بود
مثل قهوه سیاه
طپش قلبم را
زیاد کرد
تن زنده‌ام را
تحریک
حس‌هایم را بیدار
رفت
ژولیتم
آویزان
از بهارخواب بلند
فریاد مى‌کشم بازآ
صدایش مى‌زنم بازآ
لب گزیده‌ام را
به خون
لکه مى‌کنم
باز نیامد
ژولیتم
هزار ساله
زنده‌ام
هالینا پوشویاتووسکا، شاعر ناکام لهستانى

این شعر به مجموعه اشعار سال ١٩۵٨ تعلق دارد. علیرضا دولتشاهى مى‌نویسد در کشورى که بار‌ها تجزیه شده، بار‌ها از نقشه جغرافیاى جهان حذف گشته، شاعر بودن چگونه است؟ چه معنا دارد؟ آنگاه که زبانت، هویتت را باید از یاد ببرى، چگونه از شعر خواهى گفت؟

شاعران لهستان در طول تاریخ دردبار این کشور با سرودن و با سروده‌هاى خویش به این پرسش پاسخ داده‌اند، پاسخى که ژرفاى شعر لهستان را آفریده است و غناى آن را. اگر باچینسکى، این جاودان جوان ادب لهستانى، میلوش، روژویچ، شیمبورسکا و... را نخستین نسل زادگان لهستان آزاد بدانیم، شاعرى مانند هالینا پوشویاتووسکا از آن واپسین نسل زادگان لهستان آزاد است.

او در فرجام جاودان مى‌گوید:

آسمان را وعده مى‌دادم
ولى دروغ بود
به دوزخت مى‌رانم
به سرخى – به درد
باغ هاى بهشت را نمى‌گردیم
و از روزنه نخواهیم دید
شمعدانى و یاس چگونه مى‌شکوفند
برخاک دراز مى‌کشیم
برابر دروازه قصر شیطان
با بال هایى که آوایشان پرند
فرشته وار خش خش مى‌کنیم
ترانه‌اى از عشق پاک انسان مى‌خوانیم
در پرتوى کم‌سوى فانوس
که از قصر سوسو مى‌زند
لبان همدیگر را بوسه مى‌زنیم
به نجوا مى‌گوییم شب بخیر
و مى‌خوابیم
صبح
نگهبان مى‌راندمان
با تمسخر
به پسمانده سیبى
پاى درخت اشاره مى‌کند

دکتر رکنى مدرس دانشگاه ورشو مى‌گوید زبان لهستانى ششمین زبان مشکل دنیاست و بی‌درنگ پس از زبان چینى قرار مى‌گیرد. این اشکال باعث مى‌شود که شاعران و نویسندگان لهستانى آن چنان که باید به جهان معرفى نشوند. شمار ایرانیانى که این زبان را مى‌دانند نیز اندک است. ما باید از ایران‌شناسان لهستانى سپاسگزارى کنیم که نه تنها ادبیات ایران را به هموطنان خود معرفى مى‌کنند بلکه در معرفى ادبیات خود نیز کوشا هستند. بنا به توضیح علیرضا دولتشاهى دوران کودکى هالینا در سال‌هاى دهشتبار جنگ جهانى دوم سپرى گشته است.

مى‌دانیم که بازداشتگاه آشویتس در لهستان واقع شده و سه میلیون انسان جان خود را در آنجا از دست داده‌اند. شمار یهودیان این کشور بسیار زیاد بوده اما امروز آن‌ها بسیار اندک‌اند. اکنون در چنین شرایطى هالینا رشد مى‌کند. او از کودکى دچار نارسایى قلبى‌ست. در بیست و یک سالگى با مرد محبوبش پیمان مى‌بندد، تا تنها و تنها چند ماه بعد بیمارى قلبى مردش را از او برباید؛ مردى که خود دستى پر در هنر داشت؛ مردى که کاتب تصاویر بود و نماند تا ستاره‌اى شود رخشان در رخشش سینماى لهستان. هالینا زنده مى‌ماند تا در دنیاى پس از نازیسم قلب خود را به تیغ جراحان بسپرد.

او در سال ١٩٣۵ در شهر چستوهووا که شهرى بسیار مذهبى‌ست و تمثال مریم عذرایش در جهان نامدار است به دنیا آمد. در کراکوف باستانى و در قدیمى‌ترین دانشگاه لهستان درس فلسفه خواند. در بیست و یک‌سالگى نخستین سروده‌هایش را منتشر کرد. بعد‌تر براى درمان به ایالات متحده رفت و توانست ۹ سال دیگر فرصت زندگى داشته باشد. در بازگشت به لهستان در‌‌ همان دانشگاه کراکوف مدرس فلسفه شد. هرچه بیشتر شعر سرود ساکت‌تر و خاموش‌تر شد.

هالینا را نخستین صداى زنانه در شعر لهستانى پس از روزان زمهریرى استالینى دانسته‌اند. زبان شعرش ساده است و مدرن. نقطه‌گذارى را کنار گذاشته، قافیه را به‌سویى وانهاده و شعر خود را آفریده است.

لهستانیان نیز همانند ایرانیان بر این باورند که خداوند گلچین است و آنانى را که عزیزترند زود‌تر به نزد خویش مى‌خواند.

کتاب را به صورت تفألى باز مى‌کنم شعرى به نام «مابین» پدیدار مى‌شود. به عنوان حسن ختام آن را با هم مى‌خوانیم:

با پایم هستى را پس مى‌زنم
بى‌خیال
بر نخ رؤیا‌ها تاب مى‌خورم
بودنى
با رشته باریک
بر لبم مى‌خزد
لبم را مى‌آزارد
مى‌آویزم انگشتانم را
به آفتاب کفیده بر برگ
مى‌نوشانم انگشتانم را
از پرتوهاى ورشاریده
به اهتزاز مى‌نشیند
در پر رنگ شدن احساس گرسنه‌ام
با دهانى باز
هستى فرار را تو مى‌کشم

اما بد نیست آخرین قطعه کتاب را نیز بخوانیم:

از روزى که آشنا شدیم در جیبم ماتیک دارم خیلى احمقانه است که آدم در جیبش ماتیک داشته باشد وقتى که تو این همه جدى نگاهم مى‌کنى مثل اینکه در چشمم کلیساى گوتیک را دیده باشى اما هیچ معبدى نیستم بیشه و چمنم من – لرزش انبوه برگ‌هایى که مى‌خواهند دست‌هایت را لمس کنند. آنجا پشت سرمان رودى شرشرکنان جارى‌ست این عمر است عمرى که شتابان مى‌گذرد و تو مى‌گذارى همین جورى الکى الکى از دست‌هایت بریزد و نمى‌خواهى عمر را توى دست‌هایت بگیرى و وقت خداحافظى لب ماتیک زده من سالم و دست نخورده مى‌ماند ولى من باز هم در جیبم ماتیک دارم – از وقتى که مى‌دانم لب خیلى قشنگى دارى.

دوشنبه، آبان ۲۲، ۱۳۹۱

یکشنبه، آبان ۱۴، ۱۳۹۱

این بار"کانون فرهنگ" آموزگاران زبان فارسی سوئد در کراکف / عکس



سمینار سه روزه ی " کانون فرهنگ " آموزگاران زبان فارسی در سوئد در کراکف لهستان، دیروز - 3 نوامبر- پایان
گرفت. در صبح روز دوم سمینارِ خوب برنامه ریزی شده، که به سخنرانی استادان ایرانشناسی دانشگاه یاگلونی اختصاص داده شده بود،  سخنرانی هایی  با عنوان های زیر ایراد شد:
1. خانم پروفسور آنّا کرسنوولسکا :  سیر تحولات مطالعات ایران شناسی و تدریس زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه یاگلونی
2. آقای پروفسور آندژی پیسوویچ :  پیرامون تدریس زبان فارسی و لهستانی ( تجربه شخصی من) 
3. دکتر کارولینا رکوویتسکا-عسگری: کاربرد تجهیزات چند رسانه ای در آموزش ترجمه شفاهی به دانشجویان ایران شناسی
4. دکتر رناتا روسک- کوالسکا و خانم ثریا موسوی: ر وش آموزش زبان فارسی در سطح مقدماتی به دانشجویان لهستانی
5.  هایده وام بخش- اسموژینسکا: اشتباهات عمده دانشجویان ایرانشناسی کراکوف( لهستان)  و ارایه چند راهکار
6.  متعووش کوواگیش: زمان های اصلی فعل در زبان های فارسی و لهستانی
صحبت کوتاه چند دانشجوی ایران شناسی به زبان فارسی،  در این میان، تشویق و تحسین شرکت کنندگان را برانگیخت.

گفتنیست که چند تن از معلمان زبان فارسی در آلمان نیز در این سمینار شرکت داشتند. بعدازظهر همان روز شرکت کنندگان پس از شنیدن سخنان کوتاهی از مهمان سمینار، خانم شهرنوش پارسی پور، پرسش های خود را مطرح و پاسخ دریافت کردند. این گردهم آیی در جوی دوستانه و صمیمی به پایان رسید. شرکت کنندگان، این گردهمایی را مثبت و پربار ارزیابی کردند.
برگزاری چنین گردهمایی هایی که به بالا رفتن سطح آگاهی و اطلاعات حرفه ای شرکت کنندگان کمک می کند. همان چیزیست که نیاز به آن در زمینه های گوناگون بسیار حس می شود.
با سپاس فراوان از برگزار کنندگان این نشست.

 

 

درگذشت غمبار "داریوش کارگر" نویسنده مقیم سوئد

image


داریوش کارگر، نویسنده ایرانی در تبعید درگذشت

 ۱۳ آبان ۱۳۹۱ سهند خوانساری

داریوش کارگر، نویسنده، محقق و ناشر ایرانی مقیم سوئد بر اثر ابتلا به بیماری سرطان در پنجاه و نه سالگی درگذشت.

داریوش کارگر متولد ۱۳۳۲ بود. 
مجموعه داستان «تردید در سه فصل» نخستین کتاب «داریوش کارگر» است که در برگیرنده‌ شش قصه است. 
اما رمان «پایان یک عمر» با مضمون گریز از ایران، معروف‌ترین اثر داریوش کارگر به شمار می‌آید. 
 «تیرانداز»، «خسته، اما رهرو»، «سنگسار»، «عروس دریایی» و «آواز نان» از دیگر آثار داستانی کارگر است. 
همچنین این نویسنده ایرانی فصل‌نامه «افسانه» را در سال‌های دهه نود میلادی منتشر می‌کرد که از فصل‌نامه‌های ادبی خارج از ایران بود و نشری به همین نام را اداره می‌کرد. 
 «رئالیسم کثیف» یکی از مقالاتی بود که وی در معرفی شاخه‌ای از ادبیات آمریکا در فصل‌نامه افسانه منتشر کرد. 
داریوش کارگر در سال ۱۳۸۸ کتاب «اردای‌ویراف‌نامه» را نیز تصحیح کرده که از متون فارسی زردشتی است و توسط انتشارات دانشگاه اوپسالا منتشر شده است. این کتاب پایان‌نامه وی بود که با آن دکترای ایران‌شناسی را از دانشگاه اوپسالا دریافت کرد. 
 «کتاب‌شناسی داستان کوتاه فارسی در خارج از کشور» و «داستان یک عمر: کتاب‌شناسی هوشنگ گلشیری» و «عمری به تبعید: کتاب‌شناسی بزرگ علوی» از دیگر تالیفات اوست.

یکشنبه، آبان ۰۷، ۱۳۹۱

شهرنوش پارسی پور در لهستان (2) عکس


بعد از ظهر روز جمعه خانم شهرنوش پارسی پور در "بازار کتاب"، محل فروش ترجمه کتاب "طوبا و معنای شب" در کراکف حاضر شدند. روز شنبه 27 اکتبر پس از شرکت در یک مصاحبه رادیویی، در سینما " پُد بَرَنَمی" به سوال های گوناگون تماشاگران فیلم " زنان بدون مردان"، ساخته ی شیرین نشاط، پاسخ دادند. فردا ایشان در پزنان و سپس در ورشو و روز بعداز آن در ووج به سر خواهند برد. در بازگشت به کراکف، با اعضای کانون معلمان فارسی مقیم سوئد که به منظور برگزاری کنفرانس مشترک با بخش ایران شناسی دانشگاه یاگلونی به کراکف سفر می کنند، دیدار خواهند داشت. این کنفرانس سه روزه از تاریخ 31 اکتبر تا 2 نوامبر برگزار خواهد شد.




پنجشنبه، آبان ۰۴، ۱۳۹۱

شهرنوش پارسی پور در لهستان (1) عکس


 شهرنوش پارسی پور نویسنده و مترجم صاحب نام ایرانی مقیم کالیفرنیا، این روزها مهمان لهستانی هاست. پارسی پور به مناسبت رونمایی ترجمه ی کتاب " طوبا و معنای شب " به زبان لهستانی به کوشش خانم پروفسور آنا کرسنوولسکا، ایران شناس و رئیس بخش ایران شناسی کراکفِ لهستان، به لهستان سفر کرده است و مجموعاً 9 شب در شهرهای کراکف، پزنان، ورشو و ووج به گفتگو و دیدار خواهد پرداخت. این سفر را مؤسسه انتشاراتی که قصد دارد از این پس ترجمه ی داستان های معاصر ایرانی را به چاپ برساند ترتیب داده است. در اولین شب حضور ایشان در کراکف، کنسرتی با حضور یک ایرانی و سه لهستانی برگزار شد. در این کنسرت خانم کاشا گژیبک دانشجوی فارغ التحصیل رشته ی ایران شناسی، چند ترانه ی ایرانی از جمله " عقرب زلف کجت" و " بهار زندگی" را با لهجه و صدای بسیار خوب خواند و خانم آنیا رسولی با تنبک، محمد رسولی با نی و سه تار و آقای متئوش با بربط او را همراهی کردند. خانم پارسی پور در یک صحبت کوتاه از برگزار کنندگان سپاسگزاری و از حضور در آن جمع اظهار خوشحالی کردند و گفتند کراکف شهر بسیار زیباییست و ایشان در اینجا احساس راحتی می کنند. در انتهای برنامه کسانی که ترجمه ی کتاب " طوبا و معنای شب " را خریده بودند از خانم پارسی پور و خانم کرسنوولسکا به رسم یادگار، امضا گرفتند. در بین اجراها، چند قسمت از ترجمه ی کتاب برای حاضرین خوانده شد. فردا صبح خانم پارسی پور در جمع دانشجویان ایران شناسی، و بعد از ظهر در محل فروش کتاب در "بازار کتاب" حاضر خواهند شد و به پرسش های علاقه مندان پاسخ خواهند داد.








 

یکشنبه، مهر ۳۰، ۱۳۹۱

نوش جان کنید! / کتلت سیب زمینی

سيب زميني ها را رنده كنيد و  بقيه مواد را اضافه كنيد و خوب با هم مخلوط كنيد . اين كتلت را بدون سبزي هم ميتوان درست كرد و چنانچه اندازه گوشت و سيب زميني از مقدار داده شده نسبت به يكديگر كم يا زياد شود هيچ تاثيري بر روي كتلت نگذاشته و در هنگام سرخ کردن وا نميرود .اگر سيب زميني را درشت رنده كنيد كتلت شبيه تصوير سوم ميشود ودر صورتي كه ريز رنده كنيد شبيه تصوير ۱ و ۲ و ۳ ميشود. فقط نكته اي كه در هنگام سرخ كردن بايستي رعايت شود اين است كه حرارت را كم كنيد تا كاملا گوشت پخته شود و خام نماند . معمولاً اين غذا با وجودي كه سرخ كردني است ولي نسبت به كتلتي كه با سيب زميني پخته درست ميشود مقدار كمتري روغن به خود ميكشد وقتي كتلت ها را از ماهيتابه خارج ميكنيد روي كاغذ خشك كن قرار داده تا روغن اضافي گرفته شود سپس كتلت ها را در ديس چيده و تزئين كنيد


 كتلت سيب زميني (آشپزي رنگين )
كتلت سيب زميني (آشپزي رنگين )
كتلت (آشپزي رنگين )
  
كتلت (آشپزي رنگين )
منبع: http://ashpazierangin.net/post-338.aspx
 

چهارشنبه، مهر ۱۲، ۱۳۹۱

نوش جان کنید! / کوکوی بروکلی


مواد لازم :

ـ کلم بروکلی    ۳۰۰   گرم
ـ تخم مرغ      ۴ عدد
ـ گردوی ریز شده      ۳ قاشق غذا خوری
ـ پیاز سرخ شده بدون روغن      ۳   قاشق غذا خوری
ـ پیاز رنده شده ۱ عدد
ـ نمک و زردچوبه و فلفل سیاه      به مقدار لازم
ـ آرد گندم      1 قاشق غذا خوری
ـ روغن حیوانی یا روغن مخصوص سرخ کردن       ۱ قاشق مربا خوری
طرز تهیه :
 



 منبع: http://ashpazierangin.blogfa.com/post-328.aspx