یکشنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۹۲

داد از این سرطان! منصور کوشان هم رفت.

منصور کوشان  نویسنده و شاعر ، سردبیر مجله "تکاپو" امروز شانزدهم فوریه  بیست و هفت بهمن ( 1392/ 2014) به دنبال بیماری سرطان در غربت درگذشت.

"  کاش می شد دوباره به تکاپو بیفتد. مجله هایش را منتشر کند، قصه ها و شعرهایش را بنویسد. با همان نگاه نقاد، گذشته مان را مرور کند که شاید فردایمان بهتر شود.
اصلا ای کاش، اینقدر خوب نبود، صادق و صریح نبود، نجیب و بی پیرایه نبود، در دوستی بی دریغ نبود. کاش در جمع کردن دوستانش و میدان دادن هایش خسیس بود. کاش کسی بود که آدم از ندیدنش دلتنگ نمی شد، غمگین نمی شد و دیر به دیر به یادش می افتاد.
 ...
 در غربت اما، باز هم به تکاپو افتاد. در خلوتی خودخواسته ماند، در شهری کوچک در جنوب نروژ. آنجا بود که دوباره توانست به صحنه بازگردد. تئاتر نوشت و کارهایی از خودش و نمایشنامه نویسان نامدار به روی صحنه برد. اما این بار دیگر گویی دیر شده بود. به رمان و قصه و شعر بیشتر دلباخته بود که به رغم همه ناباوری ها و اصرارها، همه موفقیتش در تئاتر را رها کرد تا از آن پس فقط بنویسد. بنویسد و بنویسد.
...
در دهه ششم زندگی اش، شکوفاتر شده بود و خلاق تر. آنقدر خلاق که در اوج بیماری اش، بی هیچ تجربه و درسی، قلم مو به دست گرفت و نقاشی را هم به کارنامه متنوعش افزود.
...
 نمی گویم اگر در ایران مانده بود، اگر می گذاشتند در خانه اش و کشورش بماند، بیمار نمی شد. اما بیشتر از یک دهه از خلاق ترین دوره های زندگی اش را دست کم آنجا که دوست داشت، با آنها که دوست داشت و آن طور که دوست داشت سر می کرد و به ناچار مانند خیلی از دوستانش در غربت و تبعید گرفتار خیلی چیزها، خیلی دشواری های غیر ضروری و گاه کشنده نمی شد.
  ...
یکشنبه دارد غروب می کند. کاش کابوسی دیده باشم و سراسیمه بیدار شوم. گوشی تلفن را بردارم و آن صدای آشنا را بشنوم که زیر بار این مصائب ناله نکرد، زار نزد و مدام سرود و قصه گفت."
جمشید برزگر
http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2014/02/140216_l10_jb_koushan_barzegar.shtml

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر