شنبه، دی ۱۰، ۱۳۹۰

آمار دریچه تا آخرین روز 2011

با تبریک دوباره ی  سال نو و آرزوی صلح، شادی و سلامتی برای خوانندگان، دریچه آمار کوتاهی را از ابتدای به دنیا آمدنش، ارائه می نماید.
این بلاگ در اکتبر 2010 به دنیای مجازی پا گذاشت با اولین پست به نام "نوبرانه" 
تا این تاریخ 31/12/2011 ، چند ساعتی مانده به ورود به سال جدید، مجموعاً  9378 بار باز شده است.
پنج مطلبی که بیشترین بازدید کننده را داشته است عبارتند از:

1. بارون بارونه                                                                             484 بازدید کننده
2. بهمن پناهی خوشنویس، نوازنده تار و سه تار و...                                270      "
3. دلتنگم و دیدار تو درمان من است                                                     185       "
4. به یاد شهرام شیدایی، در اولین سال "رفتن" َش                                    168       "
5. 21 آذر، دو سال است که مارک اسموژینسکی در میان ما نیست              163       "

کشورهایی که بیشترین آمار مراجعه به این بلاگ را داشته اند به ترتیب عبارتند از:

1. لهستان
2 . ایران
3. ایالات متحده امریکا
4. آلمان
5. بریتانیا
6.کانادا
7. روسیه
8. فرانسه
9. هلند
10. سوئد
بقیه کشورها عبارتند از: افغانستان، ترکیه، گرجستان، استرالیا، ژاپن، اکراین، نروژ و ...

لازم است یادآوری شود که مدتیست این بلاگ در ایران مسدود  و به این دلیل آمار مراجعه کنندگان ایرانی از آن تاریخ به طور قابل ملاحظه ای کم شده است. یادآوری دیگر: برخی از بازدید کنندگان ایرانی برای باز کردن این بلاگ از سرورهای کشورهای مختلف استفاده می کنند.
پایدار و سربلند!


چهارشنبه، دی ۰۷، ۱۳۹۰

نمی خریم! !Nie kupujemy



Nie kupujemy!
Z najlepszymi życzeniami dla czytelników w nowym roku anno domini, Dariche ma nowe postanowienie na 2012 rok: ustanowienie jednego dnia tygodnia jako:

dnia niekupowania”.
Ekipa Dariche wpadła na pomysł byście w środy, na tyle, na ile to możliwe, nie kupowali. Dlaczego? Powodów są tysiące! (lub trochę mniej ;)). Ekipa Dariche, wybierając się w środy do pracy, będzie wkładać do torby jedną lub dwie kanapki, by nie musiała kupować posiłków; bilety zakupi wcześniej; nie będzie kupować ubrań, torebek, butów ani czapek i tak dalej….
Jednym słowem, postaramy się w środy, na ile to tylko możliwe, nie wyciągać naszych portfeli.
Niekupowanie: nic nie kosztuje, a z pewnością przyniesie korzyści.
Jeśli chcecie przyłączyć się do ekipy Dariche, dajcie sygnał.
Powodzenia!

با بهترین آرزوها برای خوانندگان  در سال جدید میلادی، دریچه تصمیم جدیدی برای سال 2012 دارد: انتخاب یک روز در هفته به عنوان " روز خرید نکردن".


دریچه در این فکر است که روزهای چهارشنبه را تا آنجا که می تواند خرید نکند. چرا؟ به هزار و یک دلیل!  (با کمی اغراق). روز های چهارشنبه، دریچه یک یا دو عدد ساندویچ یا به عبارت خودمان "نون دپیچ" (چیزی مانند پنیر یا تخم مرغ یا کالباس و غیره پیچیده شده در نان) در کیفش می گذارد و سر کار می رود که مجبور نباشد آنجا چیزی بخرد و بخورد، بلیت هایش را از قبل تهیه می کند، لباس و کیف و کفش و کلاه نمی خرد و ... خلاصه کلام روزهای چهارشنبه سعی می کند کیف پولش را تا حد امکان اصلا درنیاورد.
خرید نکردن: امتحانش ضرر که ندارد هیچ، حتماً منفعتکی خواهد داشت.
اگر شما هم می خواهید همراه دریچه باشید، با یک میل  یا یک نظر کوتاه ما را خبر کنید.
 موفق باشیم!

شنبه، دی ۰۳، ۱۳۹۰

چهارشنبه، آذر ۳۰، ۱۳۹۰

پنجشنبه، آذر ۲۴، ۱۳۹۰

Koncert dwóch światów مولانا خوانی در " آندره هوف" به بهانه ی دومین سالگذشت "رفتن" مارک اسموژینسکی

منبع گزارش: http://www.andrychow.pl/modules.php?op=modload&name=News&file=article&sid=5806





Coś w przestrzeni rzeczywistości nie pozwala obojętnie przejść do normalnego życia po wysłuchaniu słów, wypowiedzianych podczas dzisiejszego Salonu Poezji. Ich melodia, rytm, brzmienie ... deja vu ... niepewna pewność, że kiedyś już nasze uszy słyszały ten koncert. Muzyka tych słów, pełna porządku, spokoju, zrozumienia. Bez śladu megalomanii, w okowach pokory, a jednocześnie - wolna. Jak sokół siedzący na ramieniu Sułtana, który poderwał się do lotu, szybuje w przestworzach i wraca, by usłyszeć głos swego Pana. Jakże inna ta melodia od naszej, trwożnej, wystraszonej, klęczącej, skamlącej ze strachem nuty, przepisane przez nieznanego suflera. Ileż w niej zrozumienia, przemyślenia, nowych, prostych, zrozumiałych porównań i dźwięków. Dzisiaj w Miejskim Domu Kultury mieliśmy niewątpliwą przyjemność wysłuchać myśli Jalaloddina Rumiego, wybitnego perskiego poety, mistyka i mistrza duchowego z XIII wieku. Dla współczesnych mu był autorytetem najwyższej rangi. Jego dzieła dotarły do naszych uszu dzięki Markowi Smurzyńskiemu, który zachował ich ponadczasowy rytm wplatając w nie swoją duszę. To był koncert dwóch światów, grających identyczną melodię. Nie zaśpiewamy jej Wam, ale możemy pokazać miejsce, gdzie brzmiała i muzyków, którzy ją zagrali ...

کنسرت دو دنیا که ملودیی یکسان می نوازند
مولانا خوانی به مناسبت دومین سالگشت رفتن مارک اسموژينسکی این بار در آندره هوف در چندین کیلومتری کراکف لهستان.



























































بزرگداشت چسواو میوُش و مارک اسموژینسکی در تهران


در "شهر کتاب" خیابان بخارست تهران، روز سه شنبه 22  آذر ماه برابر با 12 سپتامبر 2011، با یک تیر دو نشان زده شده است. بزرگداشت صدمین سال تولد چِسواو میوُش/ czesław miłosz  شاعر لهستانی، و دومین سال تولد زنده یاد مارک اسموژینسکی ایران شناس و مترجم لهستانی در جهانی دیگر.
گزارشی که در پی می آید از بلاگ اتوبوس عیناً کپی-چسبان شده.  از آقای محمدخانی، آقای علیرضا دولتشاهی و آقای آیدین فرنگی و دیگر دست اندر کاران این حرکت فرهنگی می خواهیم سپاس و قدردانی ما را بپذیرند و با سپاس بی اندازه از خانم رها دلدار.
گزارش دیگری از این نشست را می توانید در http://www.bookcity.org/news-1468.aspx  و http://khabarfarsi.com/ext/1686015 بخوانید.

گزارش تصویری از نشست یک‏صدمین سال تولد چسلاو میوُش شاعر لهستانی در مرکز فرهنگی شهر کتاب.
در این نشست(سه‌شنبه۲۲ آذرماه) علی ‏اصغر محمدخانی معاون فرهنگی شهر کتاب و علیرضا دولتشاهی سخنران برنامه در ابتدای سخنان‏شان در دومین سالگذشت مارک اسموژینسکی، ایران‏شناس و مترجم فقید لهستانی، از او یاد کردند و در پایان برنامه نیز نماهنگی ساخته‏ ی علیرضا دولتشاهی به نمایش درآمد. در این نماهنگ تصاویری از مارک اسموژینسکی همراه با ترجمه‏ ی یکی از اشعار مولانا با صدای او پخش شد.

 عکس: رها دلدار
یولیوش گویو، سفیر لهستان در تهران
عکس: رها دلدار
علیرضا دولتشاهی و سفیر لهستان
عکس: رها دلدار
عکس: رها دلدار
عکس: رها دلدار
عکس: رها دلدار
عکس: رها دلدار

یکشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۹۰

21 آذر، دو سال است که مارک اسموژینسکی در میان ما نیست WEZWANIE




Jutro, 12 grudnia mijają dokładnie 2 lata od odejścia dr Marka Smurzyńskiego. Dariche, by zachować o nim pamięć zaprasza wszystkich przyjaciół, rodzinę, studentów, współpracowników, znajomych i wszystkich, którzy pośrednio lub bezpośrednio znali Marka, do dzielenia się wspomnieniami, usłyszanymi słowami, utworami literackimi, czy wszelkimi notatkami, które w jakimś stopniu dotyczą Marka Smurzyńskiego.
Jeżeli ilość nadesłanych materiałów będzie wystarczająca, być może uda sie ten zbiór opublikować. Notatki można przesyłać w języku perskim, polskim lub angielskim. Nie ma ograniczeń co do długości formy czy terminu nadsyłania. Można się podpisać, można wysyłać anonimowo.
Dla zmarłych nie możemy zrobić zbyt wiele, ale wspominając ich możemy zachować o nich pamięć.
فردا 12 دسامبر برابر با 21 آذر، دو سال تمام است که مارک اسموژینسکی در میان ما نیست. دریچه از همه اعضای خانواده، دوستان، دانشجویان، همکاران، همکلاسان، آشنایان و همه کسانی که مستقیم یا غیر مستقیم  او را می شناخته اند، دعوت می کند هر آنچه که به زنده نگه داشتن یاد او کمک می کند اعم از خاطره، قطعه ادبی، یا هر نوع نوشته ای که به نوعی به او مربوط باشد، برای ما بفرستند. در صورت کافی بودن تعداد آن ها شاید بتوان در یک مجموعه آن ها را به چاپ رساند. 
این نوشته می تواند به سه زبان فارسی، لهستانی یا انگلیسی باشد. در کوتاه و بلندی و موضوع آن محدودیتی وجود ندارد همچنین در زمان ارسال آن. نوشته می تواند با اسم یا بدون اسم نویسنده باشد.
کار زیادی برای آن کس که رفته است نمی توانیم انجام دهیم؛ ولی می توانیم با یاد کردن از او قدمی در ماندگاریش برداریم.
دریچه منتظر نوشته های صادقانه شماست.

krakowdariche1@gmail.com

پنجشنبه، آذر ۱۷، ۱۳۹۰

غورباقه ی نقره ای، سیمین - نادر و ترمه

  محمود کلاری /    Mahmud Kalari

جایزه ی غورباقه ی نقره ای لهستان نصیب آقای محمود کلاری برای فیلمبرداری فیلم "جدایی نادر از سیمین"  به کارگردانی اصغر فرهادی شد. آقای کلاری در مراسم اهدای جوایز گفته است این زیباترین غورباقه ایست که تا به حال دیده. جایزه ی اول - غورباقه ی طلا - را یولندا دیلفسکا به خاطر "در تاریکی" دریافت کرد.
دریچه : درواقع بهتر بود اسم فیلم را جدایی سیمین از نادر می گذاشتند چراکه این سیمین بود که می خواست از نادر جدا شود!
Jolanta Dylewska / یولندا دیلفسکا
Irańskie" Rozstanie" na Camerimage 2011"

W dniach 26.11 - 4.12. 2011 odbył się w Bydgoszczy XIX międzynarodowy festiwal operatorów filmowych CAMERIMAGE. Co roku gości on wybitnych przedstawicieli branży filmowej z całego świata. Co roku skupia on także rzesze miłośników kina. W tym roku gościem był międzynarodowej sławy irański autor zdjęć, operator filmowy, fotograf i dyrektor artystyczny Mahmoud Kalari, znany ze współpracy m. in. z takimi reżyserami jak Abbas Kiarostami czy Mohsen Makhmalbaf.
W konkursie głównym o nagrodę Złotej Żaby prezentowany był film "Rozstanie" (Jodaie Nader az Simin) Asghara Farhadiego do zdjęć Mahmouda Kalari.
Film zdobył druga nagrodę (Srebrną Żabę). Mimo, iż co roku festiwal gości twórców z Iranu, jak powiedział sam Kalari, "jest to pierwsza żaba z Camerimage, która pojedzie do Iranu".

Pierwsza nagroda przypadła Jolancie Dylewskiej za produkcję "W ciemności".


 صحنه ای از فیلم  جدایی نادر از سیمین 
  

سه‌شنبه، آذر ۱۵، ۱۳۹۰

مولانا خوانی به بهانه ی دومین سالگذشت مترجم : مارک اسموژینسکی

دکلمه شعرهای مولانا جلال الدین در "اندره هوفِ" لهستان به بهانه ی دومین سالگذشت رفتن مارک اسموژینسکی. خوانشِ کتاب "در گذر کلمات" ، 32 غزل از مولانا،  بازگردان شده  توسط زنده یاد دکتر مارک اسموژینسکی.  یکشنبه 11/12/2011 ساعت 11:30 "سالن شعر کراکفسکی"  اندره هوف


یکشنبه، آذر ۱۳، ۱۳۹۰

من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود/ در سوگ مارک اسموژینسکی


به 21  آذر ماه برابر با 12 دسامبر، روزی که  ساربان مرگ، مارک اسموژینسکی نازنین را با کاروان خود برد، نزدیک می شویم. 12 دسامبر 2009 روزی سرد و پربرف همانطور که او دوست می داشت. یادش گرامی و نامش بلند!



بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران 
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

     ای ساربان آهسته ران کارام جانم میرود          
وان دل که با خود داشتم با دلستانم می رود

محمل بدار ای ساربان تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان گویی روانم می رود

او می رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان
  
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می رو د    

من مانده ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم می رود